مهر نوشت: یکی دیگر از مشکلات اساسی این کتاب، "تعمیمهای ناصحیح"و نتیجهگیریهای عجیب و ناصحیحی است که از یک یا چند واژه در فرهنگ لغات اعراب و گفتار آن جامعه شده است.
1/7.برای نمونه در صفحه 89 تا 91 آمده است: برهنگی در خانهها و نیز نمایان شدن شرمگاه در حین نشستن از شکاف تحتانی دامن لباس، مایه شگفتی کسی نبود! اینک نمونههایی در اینباره را مرور میکنیم.
فَرِج: واژه فَرِج (به فتح فاء و کسر راء) بر کسی اطلاق میشود که همیشه "فرج و شرمگاه" و میان دو پایش نمایان بود! چنانکه ازهری، ابنفارس، راغب و شمار دیگر این معنا را آوردهاند [...] واژه "اجلع" و "اعفث" را قتیبی به همین معنا آورده است. بنابراین، واژههای فَرِج، اجلع و اعفث دلالت بر فردی دارد که دائماً یا به کثرت مرتکب کشف عورت، دستکم در هنگام نشستن، میشد.
رواج این واژهها در جامعه آن روز، حکایت از واقعیت خارجی داشت، به طوری که حتی زبیر، صحابی پیامبر را نیز به این واژهها توصیف کردهاند.[...]
در توضیح این مطالب باید گفت:
اول: وجود واژهها در فرهنگنامهها یا گفتار شفاهی جامعه دلیلی بر رواج آنها در جامعه نیست و برای اثبات آن به مستندات تاریخی دیگری نیاز است.
دوم: حتی اگر زبیر، صحابی پیامبر(ص) نیز دچار این نقطهضعف باشد، نمیتوان این ضعف را به جامعه آن روز تعمیم داد و نتیجهگیری کرد که برهنگی در خانهها و نمایان شدن عورت، مایه شگفتی کسی نبوده است. البته، خود نویسنده در صفحه 91 آورده است:«زبیر برای جلوگیری از آشکار شدن عورت خود، در زیر ازارش یک تنبانی میپوشید.»
سوم: آیا وجود واژههای دزد، قاتل، کلاهبردار، رباخوار، فراری، آدمکش، سلطان اقتصاد و هزاران واژه دیگری که در فرهنگ لغات همه جوامع وجود دارد و در همه روزنامههای دنیا حداقل یک صفحه حوادث خود را به این گونه وقایع اختصاص میدهند، دلیل بر این میباشد که همه جوامع و تکتک افراد آنها دزد و قاتل و رباخوار و... هستند؟
چهارم: یکی از آفتهای اساسی تحقیق و آسیبهای یک تحقیق علمی و منطقی، "تعمیم" ناصحیح یک مصداق به کل جامعه میباشد که در این کتاب به دفعات از آن استفاده شده است.
2/7.نمونه دیگر در مورد وضعیت آب و هوایی شبه جزیره حجاز است.
در صفحه 22 سطرهای 12 و 13 آمده است: «داغ بودن هوای جزیره العرب [مناخ جزیره العرب - علی العموم - حار شدید الحراره - جاف الاعلی السواحل (تاریخ العرب قبل الاسلام، ج 1، صفحه 212)]عامل دیگری است در ضعف پوشیدگی و کملباسی آنها.» یا در صفحه 32 سطرهای 10 و 11 آمده است:«گرمای مناطق آن دیار، خود عاملی بود برای بیتوجهی به پوشش.»
ازجمله اشکالاتی که بر این قسمت وارد میباشد این است که: اول: نویسنده محترم چنین پنداشته است که هوای کل شبه جزیره بسیار گرم و داغ میباشد و هیچ تفاوتی میان آب و هوای شهرهای مکه، مدینه، طائف، قبا، خیبر، فدک و... و در صبح و شب و در زمستان و تابستان وجود ندارد که این یک تصور ناصحیح است، چرا که وضعیت آب و هوایی در هر یک از این مکانهاو زمانها متفاوت میباشد.
حداقل در مورد وضعیت جغرافیایی و آب و هوای عربستان، منابع و اسناد و گزارشهای بسیاری وجود داشته و دارد و نویسنده محترم نمیبایست طبق ذهنیت عمومی در مورد داغ بودن عربستان نتیجهگیری کلی میکرد. همچنین، مگر داغ بودن هوای اهواز، خرمشهر و آبادان یا بندرعباس و بوشهر سبب برهنه بودن زنان و مردان آن شهرها در عصر کنونی یا اعصار گذشته شده است؟ و اگر نیز چنین بوده است باید تفاوت نوع پوشش هر یک از مناطق گرمسیری و سردسیر حجاز توضیح داده میشد، نه اینکه به صرف گرم بودن هوا، یک نتیجهگیری کلی میشد.
دوم: چرا نویسنده فقط با استفاده از یک سطر از یک صفحه از یک کتاب (المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام) نتیجهگیری کرده که هوای کل سرزمین عربستان در همه زمانها داغ بوده است؟ و چرا از کتابهای معتبر دیگر مانند مجمع البلدان، یاقوت حموی و اخبار مکه ازرقی، فتوح البلدان بلاذری و... استفاده نشده است؟
سوم: مطالب ذکرشده در کتابهای تاریخی، بیانکننده واقعیتهای دیگری است که با برداشت و نتیجهگیری نویسنده تفاوت بسیاری دارد. عبدالعزیز سالم در کتاب تاریخ عرب قبل از اسلام صفحه 275 نوشته است: آب و هوای طائف معتدل است. معروف است که این شهر دارای هوای پاکیزه شمالی است. [یاقوت حموی، صفحه 9] مقدسی مینویسد که هوای آن شامی و آبش سرد است. [مقدسی، صفحه 79] طائف ییلاق مردم مکه بود. در فصل تابستان به هنگام شدت گرمای مکه، مردم آن شهر به سوی طائف میرفتند. [همان، صفحه 79] بیتردید قرار گرفتن طائف در منطقه مرتفع و در معرض بادهای شمالی، سبب تلطیف هوا و گوارایی آب آن در تابستان بود، اما در فصل زمستان، هوای آن چنان سرد و سوزناک بود که آب را منجمد میساخت.[یاقوت حموی، صفحه 12؛ بلوغ الارب، آلوسی، ج 1، صفحه 191]هوای معتدل طائف، خاک حاصلخیز و آب فراوان و گوارای آن سبب گسترش فعالیتهای کشاورزی در منطقه وسیعی از آن شده است.
یا در صفحه 286 نوشته است: وادی العقیق از مناطق سرسبز و پرنعمت یثرب است و در حدود 5/4 کیلومتری غرب شهر قرار دارد و بنا به قولی، فاصله آنجا تا شهر حدود 9 کیلومتر است. (ابراهیم رفعت، ج 1، صفحه 430) ... وادی العقیق از سمت جنوب غربی نیز یثرب را در میان گرفته است[...] و بعد از قبا و در شمال وادی النقیح واقع شده و جنگلهای متراکم آن را پوشانده است.
چهارم: نکته دیگر این است که چرا نویسنده بقیه فصول مربوط به کتاب جواد علی (المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام) و فصلهای مربوط به بررسی شهرهای مکه، مدینه، طائف و قبا را مطالعه نکرده و هیچ توضیحی در مورد وضعیت آب و هوای آن نداده است؟
8. نداشتن شناخت صحیح از محیط مورد مطالعه
اشکال کلی دیگر این است که نویسنده شناختی از محیط مورد مطالعه خود ندارد و فقط به صرف شنیدهها و تحلیل شخصی به ارزیابی و تحقیق پرداخته است. برای نمونه وی در صفحه 178 سطرهای 13 تا 17 در مورد وضعیت آب در حجاز نوشته است:"در اینکه برخی از آنان استحمام نمیکردند و به شست وشوی جسمشان نمیپرداختند، تردیدی نیست، چرا که کمبود آب، کاملاً بارز و چشمگیر بود. اولین مشخصه سرزمینهای خشک و لمیزرع فقدان و کمبود آب است و آن نقطه نیز از همینگونه سرزمینها بود. کمبود آب، آن قدر جدی بود که حتی در مواردی پاسخگوی تشنگی هم نبود. بنابراین، اگر آبی وجود داشت در درجه اول برای پخت و پز و آشامیدن بود."
در خصوص این ادعا باید گفت: اول: با دقت در همین پنج سطر متوجه میشویم که استحمام نکردن برخی از افراد را به "کاملاً بارز و چشمگیر بودن کمبود آب در کل شبه جزیره" تعمیم داده است. دوم: شیوه صحیح تحقیق و پژوهش این است که ابتدا وضعیت آب موجود در حجاز را در 15 قرن قبل با استفاده از منابع معتبر تاریخی ذکر کرد و بعد به نتیجهگیری پرداخت، آن هم نتیجهگیری صحیح و منطقی، نه اینکه ابتدا نتیجهگیری جهتدار کرد و سپس به ذکر منابع پرداخت.*